داستان دانه انسان است تا انسان هست این دانه سبز خواهد شد و سنگ را خواهد شکافت و به سوی تو سر بر خواهد کشید

نجات به شرط کر بودن

 

 

 

نجات به شرط کَر بودن

به نام خدا

 

 

در جنگلی دور افتاده برکه ای پر آب وجود داشت .

در برکه قورباغه های زیادی در کنارهم شاد و خرم زندگی میکردند . در یکی روز ها از روز ها دو تا از قورباغه ها  درون چاهی عمیق افتادن . هردوتاشون تلاش میکردن که بیرون بیان . بقیه قورباغه ها در کنار چاه جمع  شده بودند و فریاد میزدند که شما درون چاه افتادین و نمیتونید بیرون بیاید و میمیرید .

 

 

صدای فریاد آن ها درون غار میپیچید و مایه نا امیدی بود . صداهایی که از بالا می آمد سبب شده بود که امیدش را از دست بدهد و همان جا بمیرد .

 

اما آن یکی به هر نحوی که بود بیرون آمد . قورباغه ای که بیرون آمده بود کر بود و تمام مدت فکر میکرد قورباغه های دیگر ، بالای سر آن ها در حال تشویق آن ها هستند . 

 

شرط

نجات

نجات به شرط کر بودن

کر

۹۹/۰۹/۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین افتخار

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

تقویم

اسکرول بار

هدایت به بالای صفحه

ابزار وبلاگ

ابزار رایگان وبلاگ

ابزار وبمستر