داستان دانه انسان است تا انسان هست این دانه سبز خواهد شد و سنگ را خواهد شکافت و به سوی تو سر بر خواهد کشید

۲۵ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

جنگ جهانی بی پایان

به نام خدا 

 

مردی میان سالی برای اعتراف نزد کشیش میرفت .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین افتخار

شام مجانی

به نام خدا

سه تا رفیق باهم میرن رستوران بدون ی قرون پول . هر کدومشون سر ی میز میشینن و تا مرز انفجار میخورن .

 

 

اولی میره پای صندوق و میگه خیلی ممنون . خیلی خوشمزه بود . آقا این بقیه پول مارو بدین ؛ برم . صندوق دار چشاش از تعجب باز میشه و میگه کدوم بقیه آقا ؟ شما که اصلا پولی پرداخت نکردی . میگه : آقا یعنی چی ؟ خودت بهم گفتی پول خورد ندارم بعد از میل کردن غذا بهتون میدم .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین افتخار

دروغ بی پایان

به نام خدا 

 

روزی زنی جوان در حال قدم زدن بود . همان طور که قدم میزد ناگهان عقربی را دید که در آب افتاده و دست و پا میزد . تصممیم گرفت عقرب را نجات دهد . دست خود را دراز کرد ولی عقبرب او را نیش زد . زن دوباره تلاش کرد تا عقرب را از آب بیرون بکشد ولی دوباره او را نیش زد .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین افتخار

سلام

 

 

   به شریعتی کتاب خوش امدید

 

لحظات خوشی را برای شما ارزومندیم

 

در این وبلاگ داستان های جالبی وجود دارد و ما نویسنده این داستان ها نیستیم

 

منتظر نظرات خوب و دلگرمتان هستیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین افتخار

تقویم

اسکرول بار

هدایت به بالای صفحه

ابزار وبلاگ

ابزار رایگان وبلاگ

ابزار وبمستر